روشنفکری مطهری با این تریبون خاص محدود به خونخواهی از قاتلان پدرش و حقطلبی از مینو خالقی شده است.
جایگاه مطهری برای خونخواهی و حقطلبی جایگاه مناسبی است اما اینکه چرا او ۶ میلیون جوان بیکار و جیب خالی میلیونها ایرانی را یا اوضاع نابسامان ازدواج جوانان و فساد مدیران دولتی را بهانه خوبی برای خونخواهی نمیبیند و موضوعات تاریخی یا موضوعات شخصی را ترجیح میدهد، دلیل واضحی دارد: روشنفکری !
در شاخصهای روشنفکری بیمار ما کسی که مقابل فساد دولتی قد علم کند یا یقه استکبار را بگیرد و از بیکاری و رکود اقتصادی و محرومان و مستضعفان سخن بگوید، روشنفکر نیست. اصولاً روشنفکر زمانه ما دهان خود را آلوده به حق مستضعفان نمیکند و پالودهخوری با اشراف و خواص را به دغدغه سفره عوام داشتن نمیفروشد.
روشنفکری مطهری بهرغم تناقضآلود بودن، شاخصهای لیبرالیستی دارد. او یک منتقد شناخته شده ساپورتپوشی زنان است اما از یک کاندیدای ردصلاحیت شده زن که گفته میشود به خاطر اسناد کشف حجاب در خارج از کشور وابراز دروغ «التزام عملی به اسلام» ردصلاحیت شده، حمایت میکند. این تناقض را او به جان میخرد تا به عنوان فردی با شاخصهای روشنفکری لیبرالیسم شناخته شود. مطهری به پورمحمدی نامه مینویسد و اظهار میکند که شاید شما دستور امام برای رسیدگی به پرونده منافقین را درست اجرا نکرده باشید. این ابراز یک «شاید» در فایل صوتی ۳۰ سال پیش و رسانهای کردن این نامه آن هم در روزهایی که سعودی و امریکا برای احیای منافقین نقشه تازه ریختهاند فقط در چارچوب یک پز روشنفکری میگنجد: «من حتی از قاتلان پدرم هم خونخواهی میکنم ! ببینید من چقدر آزادیخواه و روشنفکرم.»
روشنفکری این روزها بلای جان تجدیدنظرطلبان التقاطی شده است. کسانی که هر بخشی از اعتقادات خود را از گوشهای ربودهاند و حالا مردمانی را که در صفحات عمر انقلاب، شاهد تغییرات افراطی و رنگبهرنگ آنان شدهاند، انگشت به دهان به نظاره وا داشتهاند.